چرخش و سفت‌کردن پیچ‌های صنعت فولاد با آچارهای q,p

سعید نقیه؛مدیر سابق کنترل کیفیت فولاد مبارکه

تحریریه معدن نیوز
چرخش و سفت‌کردن پیچ‌های صنعت فولاد با آچارهای q,p

در مسیر تحول صنعت فولاد ایران، مفهوم مدیریت دیگر صرفاً به اداره واحدهای تولیدی خلاصه نمی‌شود؛ بلکه به فلسفه‌ای جامع برای رهبری، بهره‌وری و یکپارچگی عملکرد از سنگ تا رنگ تبدیل شده است. مدیر کارگاه تا مدیرعامل، در منظومه‌ای از اصول LEA، 6Make، Co4، و 6M نقش‌آفرین‌اند؛ سیستمی که می‌توان آن را به‌درستی «چرخش و سفت‌کردن پیچ‌های صنعت فولاد با آچارهای هوشمند QP» نامید — رویکردی برای دستیابی به فولاد بهره‌ور، سبز و متوازن.

در مسیر تحول صنعت فولاد ایران، مفهوم مدیریت دیگر صرفاً به اداره واحدهای تولیدی خلاصه نمی‌شود؛ بلکه به فلسفه‌ای جامع برای رهبری، بهره‌وری و یکپارچگی عملکرد از سنگ تا رنگ تبدیل شده است. مدیر کارگاه تا مدیرعامل، در منظومه‌ای از اصول LEA، 6Make، Co4، و 6M نقش‌آفرین‌اند؛ سیستمی که می‌توان آن را به‌درستی «چرخش و سفت‌کردن پیچ‌های صنعت فولاد با آچارهای هوشمند QP» نامید — رویکردی برای دستیابی به فولاد بهره‌ور، سبز و متوازن.

داستان یک مدیر(فرنشین)

(یا اصول و مبانی و الگوهای ذهنی و کاربردی مدیریت در زنجیره بهم پیوسته تولید فولاد از سنگ تا رنگ)

مدیر در کلیه سطوح عملیاتی و ستادی، چه ویژگی‌ها و توانمندی‌هایی باید داشته باشد تا خروجی عملکرد او، نتایج بهره‌وری بالا، ارتقا کیفیت و کمیت، توازن در عملیات، یکپارچگی در همه شاخص‌های کلیدی عملکرد و مولفه‌های لازم برای سودآوری، مدیریت منابع، کاهش هزینه‌ها را شامل گردد.

مدیریت از کف کارگاه، مدیریت میانی، مدیریت ارشد، معاونت و مدیر عامل از الگوهای مدیریتی مشابه و متفاوتی پیروی می‌کند.

چرخش و سفت.docx

در مسیر تحول صنعت فولاد، گام‌های تازه‌ای در جهت بهینه‌سازی ساختار مدیریتی و عملیاتی برداشته شده است؛ روندی که می‌توان آن را به‌روشنی «چرخش و سفت‌کردن پیچ‌های صنعت فولاد با آچارهای qp» نامید. این رویکرد، در حقیقت، نمایانگر سیستم مدیریت یکپارچه در زیست‌بوم (اکوسیستم) کارخانجات فرآوری فولاد است.

در این ساختار، حرف اختصاریL LEA: (رهبری) در سطح مدیریت عالی سازمان معنا می‌یابد؛ جایی که مدیرعامل، هیئت‌مدیره و شورای راهبری قرار دارند. مهم‌ترین ویژگی‌های این سطح از مدیریت عبارت‌اند از: رهبری سازمانی، ناب بودن، پیشتازانه عمل‌کردن، الگو بودن در عمل، ابتکار، انعطاف‌پذیری و الهام‌بخشی.

مدیریت ناب؛ فلسفه‌ی حذف اتلاف و ارتقای جریان کار

تعریف مدیریت ناب بر پایه‌ی بهبود کارایی و اثربخشی از طریق کاهش زمان صرف‌شده برای فعالیت‌های بدون ارزش افزوده و بهینه‌سازی جریان کار است. در این روش، ضایعات می‌تواند در قالب تولید بیش از حد، زمان انتظار، حمل‌ونقل غیرضروری، موجودی اضافی، پردازش‌های غیرضروری و نقص‌ها ظاهر شود.

در سطح بعدی، حرف M (Management) به مدیریت در سطح معاونت‌ها و مدیران ارشد سازمان اشاره دارد؛ جایی که تصمیم‌سازی، بهره‌وری و اثربخشی در قالب مفهومی به‌نام 6Make  تبیین می‌شود.

این سطح از مدیریت همچنین با مدل Co 4 تعریف می‌شود که بر چهار محور کلیدی استوار است:

۱- Commercial (امور بازرگانی)،

۲ –  Consumptions(مدیریت مصارف)،

۳ –  Customer(جلب رضایت مشتری)،

۴ – Cost (بهینه‌سازی هزینه‌ها).

توانمندسازی و سیستم پشتیبانی

در ادامه، مفهوم Empowerment (توانمندسازی) به‌عنوان یکی از پایه‌های مدیریتی این زیست‌بوم معرفی می‌شود؛ شامل محورهای زیر:

– کارکنان، رهبری و مدیریت،

– مسئولیت‌های اجتماعی،

– Logistics  (خدمات پشتیبانی فنی و حمل‌ونقل)،

– شاخص‌های کلیدی عملکردی (KPIها)،

– فرآیند و تولید(Process & Production).

در این ساختار، مدیریت میانی وظیفه نظارت بر منابع و فرآیندهای تولید را بر عهده دارد؛ شامل سرمایه، نیروی انسانی، مواد و مصارف انرژی، تجهیزات و دستگاه‌ها، روش‌ها و رویه‌ها، گردش‌کارها، دستورالعمل‌های تولید و اندازه‌گیری‌های فنی نظیر نتایج آزمایشگاهی، توزین، دما و فشار. در نهایت، این سطح از مدیریت در قالب چارچوب‌های کارگاهی و اجرایی چون سازماندهی، هماهنگی، کنترل، اجرا، اهداف و امور مالی عمل می‌کند.

کمیت و کیفیت  Quantility  (Quantitiy & Quality)

مدیریت در Function یا معاونت تکنولوژی، توسعه و طراحی (Planning) در ارتباط مستقیم با بخش‌های بهره‌برداری، بازرگانی، مالی و منابع انسانی قرار دارد. در این بخش، مدیریت اهداف و استراتژی‌ها به‌صورت یکپارچه طراحی شده و مبحث هوشمندسازی فرآیندهای سازمان با استفاده از اتوماسیون و هوش مصنوعی در تمامی سطوح دنبال می‌شود.

مفهوم 6M  نیز از دیگر مباحث کلیدی است که در مقالات بعدی تشریح خواهد شد. همچنین، تعاریف مرتبط با اکوسیستم و زیست‌بوم تولید فولاد به‌طور تفصیلی ارائه می‌گردد.

زنجیره به‌هم‌پیوسته تولید فولاد؛ از سنگ تا رنگ

در تعریف دقیق فرآیند، ترکیب P و q نمایانگر زنجیره به‌هم‌پیوسته تولید فولاد از سنگ تا رنگ است.

این زنجیره با سنگ‌آهن آغاز می‌شود که به‌صورت کلوخه یا کنسانتره (درشت‌دانه و ریزدانه) به کارخانه‌های گندله‌سازی وارد شده و پس از فرآوری، به گندله تبدیل می‌گردد. در گام بعد، با حذف اکسیژن و افزایش درصد فلزی در کوره‌های میدرکس (MIDREX)، محصول به آهن اسفنجی (DRI) تبدیل می‌شود.

سپس، در کوره‌های قوس الکتریکی (EAF) و با ترکیب درصد مشخصی از آهن قراضه (Scrap)، عملیات ذوب آغاز و پس از سرباره‌گیری، در کوره‌های پاتیل (L.F.) تصفیه فولاد و اکسیژن‌زدایی انجام می‌گیرد. در ادامه، پاتیل مذاب به سکوی ریخته‌گری منتقل و در ماشین‌های ریخته‌گری مداوم(Continuous Casting Machine)، فرآیند انجماد و تولید شمش عریض یا تختال (Slab) صورت می‌پذیرد.

در این میان، از مرحله تولید گندله تا تولید مذاب و تصفیه فولاد، خروجی به‌عنوان محصول نیمه‌نهایی (Semi Production)  شناخته می‌شود.

محصولات نهایی این زنجیره شامل تختال(Slab)، ورق نورد گرم(HRM) و ورق‌های نورد سرد (CRM) است که به انواع ورق اسیدشویی، بازپخت‌شده، قلع‌اندود، گالوانیزه و رنگی تقسیم می‌شوند.

فلسفه کار در صنعت فولاد

در این زنجیره‌ی به‌هم‌پیوسته و یکپارچه، باید سه محور بنیادین در طول خطوط تولید مورد توجه قرار گیرد:

۱- یادگیری و رعایت ایمنی،

۲- الزامات فنی و بهداشتی،

۳- حفظ محیط زیست.

بر این اساس، فلسفه کار در سه اصل خلاصه می‌شود:

۱- تولید انسان ماهر و حرفه‌ای (Expert)،

۲- تولید دانش کاربردی (Know-how)،

۳- تربیت و فرآوری از سنگ‌آهن تا فولاد سبز (Manufacture).

Quantility؛ توازن کمیت و کیفیت

در پایان باید یادآور شد که کیفیت، صفتی است که به محصول تولیدی الصاق می‌شود، در حالی که کمیت، ماهیت وجودی آن است که می‌تواند به‌صورت فله‌ای، انباشته یا واحدهای مجزا با ابعاد مشخص تولید شود.

ترکیب این دو مفهوم، یعنی کمیت (Quantity) و کیفیت(Quality)، ارزش نهایی یک محصول را شکل می‌دهد و در توازن با یکدیگر، مفهومی نو به‌نام Quantility را می‌سازد؛ همان فلسفه‌ای که چرخ صنعت فولاد را در مسیر بهینه‌سازی و تعالی به حرکت در می‌آورد.

شرحی بر 6Make:

سیستم کارآمد اقتصادی در بنگاه تولیدی انبوه و تک‌محصولی متوازن و یکپارچه

-(A) رهبری و مدیریت سازمان که بر اساس داده‌های پردازش‌شده فنی-اقتصادی و مالی تصمیم‌سازی می‌کند.

(1-Make Decision)

(B) توجه و تلاش سازمان برای محقق کردن اهداف کیفی و کمی برنامه‌ریزی‌شده در جهت افزایش درآمد و سودآوری شرکت و کاهش هزینه‌ها.

(C)  تولید محصول با ویژگی‌های مورد انتظار و رضایت مشتری از نظر کمی و کیفی و در زمان برنامه‌ریزی‌شده، با حداقل زمان تعمیرات و نگهداری برنامه‌ریزی‌شده و با حداکثر راندمان و آماده‌به‌کاری تجهیزات، بهره‌وری پرسنل و مواد ورودی با شاخص‌های کیفی مورد نیاز.(2-Make Production)

(D)  توازن بین هزینه‌ها، مصارف، دارایی‌ها، استهلاک تجهیزات و نیروی انسانی؛ توسعه و بهینه‌سازی و افزایش درآمد و سود شرکت متناسب با چشم‌انداز و اهداف مالی شرکت(3-Make Financial Information).

(E)  طراحی، ساخت و ایجاد طرح‌های توسعه شرکت در جهت افزایش ارزش‌افزوده محصول و پایش و اندازه‌گیری عملکرد تولید بر مبنای کارآیی-اثربخشی و استانداردسازی.(4-Make Future)

(F) انباشت، برداشت، ارسال و تحویل به‌موقع به مشتری بر اساس برنامه زنجیره تولید و تأمین.(5-Make Money)

(G)  به‌کارگیری سیستم هوشمند در فرآیندهای سازمان بر اساس سطوح مختلف هوشمندسازی و پیشنهاد و ارائه الگوهای عملیاتی و تولید متناسب با شرایط بهینه تولید و جداسازی محصولات نامنطبق با سفارش.

(I)  توجه سازمان به جنبه‌های زیست‌محیطی، ایمنی، بهداشت و کنترل و مدیریت آنها.

(H)توجه مدیریت سازمان به داده‌های پردازش‌شده در سیستم از زاویه نگاه کارفرما به پیمانکار، انتظارات مشتری، حسابرسی داخلی و بیرونی.

توجه سازمان به موارد اساسی در قالب ( 6M)

– تجهیزات (Machine)

– مواد و قطعات (Material)

– مدیریت (Management)

– نیروی انسانی (Man)

– روش‌ها (Method)

– اندازه‌گیری و پایش (Measurement)

Factory Keeping: زیباسازی، جاده‌سازی، تاسیسات، انتظامات، ارتباط با شهرداری و نظافت.

(T.Q.M): به‌کارگیری اصول مدیریت کیفیت یکپارچه در سازمان بر اساس اهداف استراتژیک

– آموزش و توسعه سرمایه‌های نیروی انسانی ماهر و خبره (6-Make / Man)

– استفاده از کاتالیزورهای فنی، اقتصادی، مالی و نیروی انسانی برای تسریع در روند فرآیندهای تولید و توسعه سازمان (مواد و تجهیزات خاص، اخذ اعتبار و استفاده از مشاوره‌های ویژه)