از کوره فولاد تا سکانداری معادن؛
چرا «مرد پولادین» برای روزهای سخت به میدان آمد؟

در یک جابهجایی مدیریتی که فراتر از هرگونه تغییر، حامل پیامهای راهبردی عمیقی است، محمد مسعود سمیعینژاد بر صندلی ریاست سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران (ایمیدرو) تکیه زد.
به گزارش معدننیوز، در یک جابهجایی مدیریتی که فراتر از هرگونه تغییر، حامل پیامهای راهبردی عمیقی است، محمد مسعود سمیعینژاد بر صندلی ریاست سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران (ایمیدرو) تکیه زد.
این انتصاب، که پس از بارها مطرح شدن توسط وزیر صمت، توسط یکی از چهرههای شاخص و در عین حال گزیدهکار صنعت کشور پذیرفته شد، یک بازآرایی استراتژیک در خط مقدم جبهه اقتصادی ایران در آستانه یکی از پیچیدهترین دورههای تقابل بینالمللی است.
در شرایطی که فعالشدن مکانیزم ماشه و بازگشت تحریمهای شورای امنیت، اقتصاد ایران را در یک آزمون بزرگ قرار داده و بخش معدن و صنایع معدنی به عنوان شریان حیاتی درآمدهای ارزی غیرنفتی و ستون فقرات تولید داخلی، نقشی ویژه یافته است، پذیرش چنین مسئولیتی از سوی سمیعی نژاد، نوعی ایثار تلقی شده و خود امری ستودنی است. البته نمیتوان از نگاه عمیق و نکته سنجی مقام وزارت صمت در انتصاب سمیعی نژاد در چنین برهه حساسی چشمپوشی کرد.
این حوزه دیگر تنها یک بخش اقتصادی نیست؛ بلکه یک سنگر دفاعی برای حفظ ثبات و پیشبرد توسعه ملی است. در چنین میدان مینی، انتخاب یک مدیر صرفاً تکنوکرات یا محافظهکار، نمیتوانست پاسخگوی الزامات زمانه باشد. نیاز این دوران، مدیری است که «جسارت تصمیمگیری» و «توانایی راهبری در بحران» را در کارنامه عملی خود حک کرده باشد؛ هرچند محمد آقاجانلو هم در این سمت خوش درخشید و عملکرد قابل تحسینی از خود به جای گذاشت، به نظر میرسد حسب نظر وزارت صمت و شرایط پیچیده کنونی انتخاب سمیعینژاد از یک گزینه، به یک ضرورت تبدیل شده است.
کارنامهای که برای امروز ساخته شده
برای درک اهمیت این انتصاب، باید به عقب بازگشت و مسیر حرفهای محمد مسعود سمیعینژاد را مرور کرد. کارنامه او که دارای دکترای تخصصی معدن است، گواهی میدهد که چگونه یک مدیر میتواند از دل کورههای داغ تولید، به اتاقهای فکر سرمایهگذاری کلان راه یابد.
نقطه عطف این کارنامه، سال ۱۳۹۰ است؛ سالی که او مدیرعاملی شرکت فولاد مبارکه اصفهان، غول صنعت فولاد خاورمیانه را بر عهده گرفت. در آن دوران که مقارن با تشدید تحریمها بود، او مسئولیت مستقیم راهبری پروژههای عظیم توسعه ظرفیت، ارتقای بهرهوری خطوط تولید و مهمتر از آن، انعقاد قراردادهای راهبردی با تأمینکنندگان داخلی و خارجی را در شرایطی پیچیده به دوش کشید. این تجربه، او را به مدیری آبدیده در نبردهای اقتصادی تبدیل کرد. اما نکته کلیدیتر، تجربه همزمان او در همان سال است.
سمیعینژاد در یک دوره کوتاه، همزمان با مدیرعاملی فولاد مبارکه، به عنوان سرپرست سازمان ایمیدرو نیز منصوب شد. این مسئولیت دوگانه، به او یک دید منحصر به فرد و ۳۶۰ درجه بخشید: از یک سو، چالشهای کف کارخانه و بنگاهداری بزرگ را لمس میکرد و از سوی دیگر، با پیچیدگیهای سیاستگذاری کلان و مدیریت گذار در سطح ملی آشنا میشد. این دوره، درک او از ضرورت برنامهریزی برای کل زنجیره ارزش فولاد را عمیقتر کرد.
مسیر حرفهای او پس از آن، به سمت مدیریت سرمایههای کلان چرخید. با تصدی مدیرعاملی گروه سرمایهگذاری پارسیان، او از یک مدیر صنعتی به یک استراتژیست سرمایهگذاری تبدیل شد. در این هلدینگ عظیم، او افقهای سرمایهگذاری را به حوزههای حیاتی انرژی، معدن و زیرساخت گسترش داد و در جذب سرمایههای جدید برای پروژههای ملی معدنی، نقشی کلیدی ایفا کرد.
نقطه مهم دیگر این مسیر، کسب عنوان «مرد فولاد ایران» در سال ۱۴۰۳ بود. عنوانی که نه یک لقب تشریفاتی، بلکه مهر تأییدی بر نفوذ و تأثیرگذاری عمیق او بر سیاستهای توسعه زنجیره تولید فولاد و مدیریت هوشمندانه سرمایه در پروژههای ملی بود. این کارنامه نشان میدهد که سکان ایمیدرو به دست مدیری سپرده شده که هم زبان تولیدکننده را میفهمد، هم منطق سرمایهگذار را میداند و هم با چالشهای حاکمیتی بیگانه نیست. اما «جسارت» مورد نیاز در ایمیدروی امروز، با تکیه بر این سوابق، در چهار حوزه عملیاتی معنا مییابد.
گشودن مسیرهای مالی و بازارهای نامتعارف
با انسداد قریبالوقوع کانالهای بانکی، هنر دیپلماسی اقتصادی و شجاعت ورود به بازارهای غیرمتعارف و استفاده از ابزارهای خلاقانه مانند تهاتر و پیمانهای پولی، حرف اول را میزند. تجربه سمیعینژاد در مدیریت یک بنگاه صادراتمحور مانند فولاد مبارکه در دوران تحریم، پشتوانه این رویکرد است.
تصمیمات قاطع برای تعمیق زنجیره ارزش
تحریم، بهترین فرصت برای پایان دادن به خامفروشی و سرمایهگذاریهای جسورانه در صنایع پاییندستی است. این امر نیازمند مدیری است که از ریسک سرمایهگذاریهای بزرگ نهراسد و بتواند با تکیه بر تجربه خود در گروه پارسیان، منابع مالی را به سمت پروژههای استراتژیک هدایت کند.
شکستن قفلهای بروکراسی داخلی
اغلب، مانع بزرگتر از تحریم خارجی، بروکراسی فلجکننده و مقاومتهای داخلی است. راهبری سازمانی با دهها شرکت تابعه و هماهنگی با بخش خصوصی قدرتمند، نیازمند قاطعیتی است که از دل تجربه مدیریت در سطوح مختلف دولتی و خصوصی برآمده باشد.
سرمایهگذاری روی مغزها و فناوری
در شرایطی که دسترسی به تکنولوژی خارجی دشوار میشود، یک مدیر جسور به جای انفعال، بر بومیسازی و تحقیق و توسعه سرمایهگذاری میکند. این رویکرد، تهدید را به فرصتی برای خوداتکایی فناورانه بدل میکند.
چالشهای پیش رو
مسیر پیش روی سمیعینژاد، مسیری سنگلاخ است. او در دو جبهه خواهد جنگید: در جبهه خارجی، با تحریمهای فلجکننده، انسداد بانکی و محدودیتهای فناورانه روبهروست. اما در جبهه داخلی، چالشها کمتر نیستند: از فرسودگی ماشینآلات و نیاز به اکتشافات عمیق و پرهزینه گرفته تا بحران آب، مسائل پیچیده زیستمحیطی و اجتماعی در مناطق معدنی و هماهنگسازی منافع گاه متضاد ارکان مختلف صنعت.
با این همه، انتصاب او این پیام روشن را به داخل و خارج مخابره میکند که ایران در استراتژیکترین بخش غیرنفتی خود، نه تنها قصد تسلیم شدن ندارد، بلکه با قرار دادن یکی از مجربترین و جسورترین فرماندهان خود در خط مقدم، خود را برای نبردی سخت و طولانی آماده میکند. حال باید دید آیا «مرد فولاد ایران» که در کورههای داغ، فولاد را آبدیده کرده است، خواهد توانست بخش معدن و صنایع معدنی کشور را نیز از دل آتش تحریمها قویتر، منسجمتر و مقاومتر از همیشه بیرون آورد؟